هر چقدر که بخواهی
باران باش و ببار و نپرس کاسه های خالی از آن کیست .هر چقدر که بخواهی
باران باش و ببار و نپرس کاسه های خالی از آن کیست .درباره من
روزانهها
همه- street group
- زمزمه ساده تکرار نفس ها بانوی اردیبهشت
- کوله پشتی ژینوس
- دور خواهم شد از این خاک غریب... باران
- قاتی پاتی پیام
- همینه که هست احسان جون
- قلمرو هواداران منچستر یونایتد داداشی
- یکدانه سرزمین ذهن ها پروفسور سعیدی
- هفت سنگ شبنم خانوم
- گاه نوشته های یک سحر سحری
پیوندها
دستهها
جدیدترین یادداشتها
همهبایگانی
- مرداد 1392 1
- تیر 1392 1
- خرداد 1392 2
- بهمن 1391 2
- دی 1391 5
- آذر 1391 3
- آبان 1391 4
- مهر 1391 5
- شهریور 1391 11
- مرداد 1391 5
- تیر 1391 6
- فروردین 1391 4
- اسفند 1390 5
- بهمن 1390 1
- دی 1390 4
- آذر 1390 5
- آبان 1390 17
- مهر 1390 16
- شهریور 1390 20
- مرداد 1390 19
- تیر 1390 25
- خرداد 1390 33
- اردیبهشت 1390 45
- فروردین 1390 36
- اسفند 1389 10
عشق از زبان مشاغل مختلف
راننده :
دیگه دارم کم کم ریپ میزنم مثل ماشینهای تصادفی شدم اگه همینطوری پیش بره
باید برم زیر دست اراقچی …قلبمم به روغن سوزی افتاده پدر عشق بسوزه !
معلم ریاضی :
نمیدنم چرا جواب تمام مسائلم بی نهایت میشه یا بی جواب میمونه هرچی تفریق میکنم جمع میشه هرچی جمع میکنم کم میشه از ضرب که مپرس آه !
مهندس کامپیوتر :
ای آنکه مرا دی سی کرده ای و در وجودم ویروس بلاستر 2003 فرستاده ای کی دوباره من را ری پیر خواهی کرد ؟ به فریاد گرافیکم برس!
دکتر :
چند سالی است که به زخم مریضانم مرحم میگذارم و از چنگال مرگ رهایشان میکنم ! کو طبیبی که به زخمم مرحم گذارد و دلم را آزاد گرداند !
ساغی :
می میدهم و غم کسان میگیرم از لطف تو می کجا غمین میبینم حالا که شدم عاشق ودل در بند است می را ز شفا بیچاره ترین میبینم!
عینک فروش :
اگر روزی بگویم عاشقم بر من نخندید که شغلم عاشقی دارد …فراوان بسازم بهر هر چشمی من عینک ،گرفتارم کند چشمی چه آسان!
جلب انگیز نبود بود
خیلی باحال بود!!!
مخصوصا دبیر ریاضیه!
خودم خیلی خوشم اومد
ممنون که سر میزنید
از زبان مردم عام: چه کنم عشق اینو آن شده طوق گردنم!!
عشق مثل مرداب میمونه هرچی بیشتر تلاش کنی بیشتر گرفتارش میشی
هر دو تاش بده
سلام بهارجوووووووووووووووونممممممممممم واییییییییییی چقدرباحال بود...برای مادرمم خوندم راستی آپم بیا نظریادت نره....
قوربونت برم اومدم
بهار امروز از مدرسه چه خبر؟ همون هتلی بود که دیروزم بود؟
امروز پیش رفته بود دو زنگ اول که ازم درس پزسیدن زنگ اخر دو تا امتحان گرفتن به مرحمت الهی خوب دادم
خیلی بامزه بود ... مخصوصا راننده
این احسان اصلن متن ها را نمیخونه کامنت میزاره
من مهندس کامپیوترو دوس دارم
برای پست قبلی نظر گذاشت
فرزانه یه 8 بهت دادم ببین چه جوری داری می سوزی ها! چرا دروغ میگی؟
من نظرات رو هم میخونم! چه برسه به متن اصلی پست!
اروم باش احسان جان چرا انقدر عصبی میشی