فقط ببینین از دوستم چی شنیدم!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
دوستم که یک خواهر داره که دبستان می ره امروز بهم گفت:
دبستانی های ایران پنج شنبه ها مدرسه نمی رن ومثل جمعه شونه!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
من هم تا شنیدم قیافم این شکلی شدوکلی ازش سوال کردم که مطمئنی یا داری اطلاعات غلط می دی دست مردم
اونم گفت که کاملا مطمئنه
یکم دیگه پیش بریم بیش ترین تعطیلی تو جهانو برای خودمون می گیریمالبته نا گفته نماند خیلی کیف می ده
فعلا دیگه خداحافظ
روزی از روزها پیرزنی ثروتمند بود که سه دختر داشت و همه ی آنها ازدواج کرده بودند.
پیرزن نقشه ای چید و تصمیم گرفت تا ارزش خود را پیش دامادانش بداند نقشه این چنین بود:
مادر زن دامادش را برای گرفتن
ماهی به کنار استخر نسبتا بزرگ خانه یشان دعوت می کند سپس خود را داخل آب
انداخته و منتظر کمک دامادش می شود.
روز اول داماد اول را دعوت می کند ودر برابر چشمان او خود را داخل
آب می اندازد داماد اول به سرعت جان خود را به خطر انداخته و اورا نجات
داد فردای همان روز وقتی داماد اولی از خانه خارج شد یک 206 صفر جلوی در
خانه شان دید که روی آن نوشته شده بود: ممنونم از طرف مادرزنت.
روز بعد پیرزن داماد دومش را انتخاب کرد و همان نقشه را اجرا کرد
داماد دومی هم بلافاصله اورا نجات داد فردای همان روز یک 206 صفر جلوی در
خانه ی داماد دومی هم بود که روی آن نوشته شده بود: ممنونم از طرف مادر زنت.
روز دیگر مادرزن تصمیم گرفت داماد سوم خود را امتحان کند پس باز
هم در برابر چشمان او خود را به داخل آب انداخت. داماد سومی با خود فکر
کرد: این پیرزن چه بخواهیم چه نه دیر یا زود باید بمیرد. حالا چه لزومی
دارد که من به خاطر او جان خود را به خطر بیندازم؟ پس پیرزن را رها کرد و
خودش رفت و پیرزن در آب خفه شد.
روز بعد وقتی داماد سومی از خانه بیرون آمد یک کمری صفر جلوی در خانه شان دید که روی آن نوشته شده بود: ممنونم از طرف پدر زنت
این پستو از دوست وبلاگ نویس احسان جان گرفتم دست گلشم درد نکنه:
خب حالا عید تموم شد وکار های من شروع شدامروز هم مدرسه نرفتم تا حداقل یه روز کمتر مدرسه رو تحمل کنم. البته از مدرسه نرفتنم بسیار خوشنودم ودارم بال در میارم
دلم برای دوست صمیمیم هم تنگ شده خیلی وقته ندیدمش توی مدرسه وکلاس زبان باهم بودیم خونمون هم تو یه کوچه بود انقدر به هم نزدیک بودیم که معلم زبان من به ما دو تا می گفت دو قلو به هم چسبیده تازه به هم نچسبیده هم نمی گفت می خوام هر چه زود تر ببینمش
۳۰ فروردین المپیاد دارم اگه قبول نشم معلمم می کشتم
دیگه هیچی خداحافظ
سیزده بدر همتون مبارکسفر بی خطر امید وارم توی راه مشکلی براتون پیش نیاد
بهتون خوش بگذره
فعلا دیگه خدا حافظ