امروزبه لینک دوستام سر زدم دیدم که خیلیاشون که دو ساله می شناسمشون به استثناء احسان(همینه که هست) چند ماهی می شه که دیگه آپ نمی کنن و خبری ازشون نیست.
راستش حال و هوای دو سال پیشکه تازه وبلاگ ساخته بودمو دوست داشتم
اون موقع که وبلاگ احسان شلوغ بود وهمه ی وبلاگا بالای هفت نظر داشتنو سحر خاطراتشو می نوشت و شبنم پشت سر هم پست می ذاشت وروزیچند بار به وبلاگای همدیگه سر می زدیم.
دو سال گذشت ولی همه اندازه ی ده سال تغییر کردن.
...
خودتم فده ده بیست سال تغییر کردی
میتونی به روند نزولی کاهش پستات تو ارشیو مطالب نگاه کنی
(به به عجب جمله بندی ای)
بله خودمم به خاطر شرایط تغییر کردم
(یه زمانی هم هر روز امتحان داشتم)
بعد از اینکه اول شدم میخواستم بگم این سخنتو کاملا قبوا دارم
از انجایی که من تازه اپ شدم ولی سعی میکنم تغییر نکنم
منم امیدوارم
نمیدونم چرا.. ولی من وقتی میام اینجا فکر میکنم دختر عموم داره اینارو مینویسه!
نه عکستو دیدم و نه چیز دیگه...
فقط حسه..
شاید چون همسنشی. درست تو همون لحظه ای که بهش فکر میکردم وب تو پیداش شد تو وب من..
موفق باشی دختر عموی مجازی
جدی!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
چه خوب پس احساس صمیمیت می کنی؟
ممنون دخترعمو جوووووووون
اولاش ادم گرمه تن تن پست میزاره ولی اخرا دیگه ادم سرد میشه....
اینا دیگه کلا محو شدن
خداییش حال کن! من همواره ثابت قدمم!!!
آره والا تو آفرین داری
از رباتت چه خبر؟!
الان می خوام راجب همون حرف بزنم
در سوز سرد زمستان ،تن داغ معرفتی آرزوس
مرسی عززززززززززززیزم