هر چقدر که بخواهی

باران باش و ببار و نپرس کاسه های خالی از آن کیست .

هر چقدر که بخواهی

باران باش و ببار و نپرس کاسه های خالی از آن کیست .

هفت پند مولانا

در بخشیدن خطای دیگران مانند شب باش






در فروتنی مانند زمین باش




در مهر و دوستی مانند خورشید باش






هنگام خشم و غضب مانند کوه باش





در سخاوت و کمک به دیگران مانند رود باش






در هماهنگی و کنار امدن با دیگران مانند دریا باش





خودت باش همان گونه که مینمایی





پس از تعمق در این هفت‏ پند به این کلمات یک بار دیگر دقت کن :
شب ، زمین ، خورشید ،‏ کوه ، رود ، دریا و انسان

‏زیباترین‏ آفریده های پروردگار

حاضر جوابی

روزی در یک میهمانی مرد خیلی چاقی سراغ برنارد شاو که بسیار لاغر بود


رفت وگفت:آقای شاو ! وقتی من شما را می بینم فکر می کنم در اروپا قحطی


افتاده است برنارد شاو هم سریع جواب میدهد : بله ! من هم هر وقت شما را


می بینم فکر می کنم عامل این قحطی شما هستید!

 

 

روزی نویسنده جوانی از جرج برنارد شاو پرسید:«شما برای چی می نویسید


استاد؟» برنارد شاو جواب داد:«برای یک لقمه نان»نویسنده جوان برآشفت


که:«متاسفم!برخلاف شما من برای فرهنگ مینویسم!»وبرنارد شاو


گفت:«عیبی نداره پسرم هر کدام از ما برای چیزی مینویسیم که نداریم!»




یه روز چرچیل در مجلس عوام سخنرانی داشت.یه تاکسی می گیره،وقتی به


محل می رسن،به راننده میگه اینجا منتظر باش تا من برگردم.راننده میگه


نمیشه ،چون میخوام برم خونه و سخنرانی چرچیل را گوش کنم.چرچیل از


این حرف خوشش میاد وبه راننده ۱۰ دلارمیده .راننده میگه: گور



بابای چرچیل ،هر وقت خواستی برگرد!





 

 

نانسى آستور - (اولین زنى که در تاریخ انگلستان به مجلس عوام بریتانیاى


کبیر راه یافته و این موفقیت را در پى سختکوشى و جسارتهایش بدست آورده


بود) - روزى از فرط عصبانیت به وینستون چرچیل (نخست وزیر پرآوازه


وقت انگلستان ) رو کرد و گفت: من اگر همسر شما بودم توى قهوه‌تان زهر


مى‌ریختم.


چرچیل (با خونسردى تمام و نگاهى تحقیر آمیز): من



هم اگـر شوهر شما بودم مى‌خوردمش





 

 

میگن یه روز چرچیل داشته از یه کوچه باریکی که فقط امکان عبور یه نفر


رو داشته رد می شده که از روبرو یکی از رقبای سیاسی زخم خورده اش می


رسه بعد از اینکه کمی تو چشم هم نگاه می کنن رقیبه می گه من هیچوقت


خودم رو کج نمی کنم تا یه آدم احمق از کنار من عبور کنه چرچیل در حالیکه


خودش رو کج می کرده می گه ولی من این کار رو می کنم





 

مجلس عیش‌ حکومتى، وقتى چرچیل حسابى مست کرده بود؛ یکى از حضار،


که خبرنگار هم بود، از روى حس کنجکاوى حرفه ایش (فضولى براى سوژه


 تراشى) پیش او رفت که حالا دیگه حسابى پاتیل پاتیل شده بود، و در حالى


که چرچیل سرش رو پایین انداخته بود و در عالم مستى چیزهاى نامفهومى


زیر لب زمزمه مى‌کرد و مى‌خندید؛ گفت: آقاى چرچیل! (چرچیل سرش را بلند


نکرد). بلندتر تکرار کرد: آقـاى چرچیل (خبرى از توجه


چرچیل نبود)


در شرایطى که صداش توجه دور و برى‌ها رو جلب



کرده بود، براى اینکه بیشتر ضایع نشه بلافاصله سرش



رو بالا گرفت و ادامه داد) شما مست هستید، شما



خیلى مست هستید، شما بى اندازه مست هستید،



شما به طور وحشتناکى مست هستید چرچیل سرش



رو بلند کرد در حالیکه چشمهاش سرخ رنگ شده بودن



و کشـــدار حرف مى‌زد) به چشمهاى خبرنگار خیره



شد و گفت:



خانم شما زشت هستید، شما خیلى زشت هستید،



شما بى اندازه زشت هستید، شما به طور وحشتناکى



زشت هستید! مستى من تا فردا صبح مى‌پره،




مى‌خوام ببینم تو چه غلطى مى‌کنى



دوباره تولد

فکر کنم من در طول سال ۱۰-۱۱ بار تولد میرم.این ماه هم تولد دختر عموم با دوست صمیمیمه.

که کادوشونو از الان گرفتم.

برای دختر عموم یه ساعت شنی گرفتم.برای دوست صمیمیم هم یه مجسمه از این ادمای افریقایی گرفتم چون کلن تابلوی ادمای افریقایی و اینجور چیزا رو دوست داره.

برای دیدن دوستم خیلی ذوق دارم چون ۵-۶ ماهی میشه که ندیدمش.

عکس های کادو ها رو هم بعدن میذارم چون الان توی کاغذ کادوئن.