هر چقدر که بخواهی

باران باش و ببار و نپرس کاسه های خالی از آن کیست .

هر چقدر که بخواهی

باران باش و ببار و نپرس کاسه های خالی از آن کیست .

بیکاری

امروز از بیکاری همش تو اینترنت بودم .

کد ساعت و تقویم و عکس تصادفی رو هم تو وبلاگم گذاشتم.

بعد هم که رفتم توی یکی از وبلاگا دیدم یه وبلاگ نویسی دنبال قالب نارنجی می گرده منم که از خدا خواسته یه ساعت هر چی قالب نارنجی گیر اوردم ادرسشو براش گذاشتم.(چه ادم علافیما)

کم کم بیکاری داره خطر ناک میشه باید هر جور شده سر خودمو گرم کنم.

راه های جدید خودکشی

khodkoshi (1)khodkoshi (2)khodkoshi (3)khodkoshi (4)khodkoshi (5)khodkoshi (6)




اگر این راه ها جواب نداد

 .

.

.

.

.

ازدواج کنید.

این نیز بگذرد

بزرگی در عالم خواب دید که کسی به او می.گوید: فردا به فلان حمام برو وکار روزانه حمامی را از نزدیک نظاره کن.
دو شب این خواب را دید و توجه نکرد ولی فردای شب سوم که خواب دید به آن حمام مراجعه کرد دید حمامی با زحمت زیاد و د ر هوای گرم از فاصله دور برای گرم کردن آب حمام هیزم می.آورد و استراحت را بر خود حرام کرده است.
به نزدیک حمامی رفت و گفت: کار بسیار سختی داری، در هوای گرم هیزم.ها را از مسافت دوری می.آوری و ..... حمامی گفت: این نیز بگذرد...!
یکسال گذشت برای بار دوم همان خواب را دید و دو باره به همان حمام مراجعه کرد دید آن مرد شغلش عوض شده و در داخل حمام از مشتری.ها پول می.گیرد.
مرد وارد حمام شد و گفت: یک سال پیش که آمدم کار بسیار سختی داشتی ولی اکنون کار راحت.تری داری، حمامی گفت: این نیز بگذرد...!

دو سال بعد هم خواب دید این بار زودتر به محل حمام رفت ولی مرد حمامی را ندید وقتی جویا شد گفتند: او دیگر حمامی نیست در بازار تیمچه.ای (پاساژی) دارد و یکی از معتمدین بزرگ است.
به بازار رفت و آن مرد را دید گفت: خدا را شکر که تا چندی پیش حمامی بودی ولی اکنون می.بینم معتمد بازار و صاحب تیمچه.ای شده.ای، حمامی گفت: این نیز بگذرد...!
مرد تعجب کرد گفت: دوست من، کار و موقعیت خوبی داری چرا بگذرد؟
چندی که گذشت این بار خود به دیدن بازاری رفت ولی او آن جا نبود.
مردم گفتند: پادشاه فرد مورد اعتمادی را برای خزانه داری خود می.خواسته ولی بهتر از این مرد کسی را پیدا نکرد و او در مدتی کم از نزدیکترین وزیر پادشاه شد و چون پادشاه او را امین می.دانست وصیت کرد که پس از مرگش او را جانشینش قرار دهند. کمی بعد از وصیت، پادشاه فوت کرد اکنون او پادشاه است.
مرد به کاخ پادشاهی رفت و از نزدیک شاهد کارهای حمامی قبلی و پادشاه فعلی بود جلو رفت خود را معرفی کرد و گفت: خدا را شکر که تو را در مقام بلند پادشاهی می.بینم پادشاه فعلی و حمامی قبلی. گفت: این نیز بگذرد...!
مرد شگفت زده شد و گفت: از مقام پادشاهی بالاتر چه می.خواهی که باید بگذرد؟!!
ولی مرد سفر بعدی که به دربار پادشاهی مراجعه کرد گفتند: پادشاه مرده است ناراحت شد به گورستان رفت تا عرض ادبی کرده باشد.
مشاهده کرد بر روی سنگ قبری که در زمان حیاتش آماده نموده حک کرده و نوشته است این نیز بگذرد...!
هم موسم بهار طرب خیز بگــــــــــذ رد
هم فصل ناملایم پاییز بگــــــــــــــــذرد
گر نا ملایمی به تو کرد از قـضــــــــــا
خود را مساز رنجه که این نیز بگذرد

جملات کوتاه و تاثیر گذار

ادم ها عوض می شوند و فراموش می کنند این را به هم بگویند.

شراکت لذت را دو چندان می کند و غم را نیمه.

ادم ها ان چیزی نیستند که در اخرین مکالمشان با شما به نظر می ایند بلکه همانی هستند که در طول مدت رابطه تان شناخته اید.

اگر چیزی را دوست ندارید تغییرش دهید.اگر نمی توانید تغییرش دهید به جای نق زدن ذهنیت تان را عوض کنید.

عشق یا وجود دارد یا وجود ندارد.اما عشق رقیق هم اصلا عشق نیست.

همان جایی که هستی با همان چیز هایی که داری همان کاری را که از دستت ساخته است انجام بده.

خودت باش بقیه نقش ها همه گرفته شدند.

اگر در کاری تبحر دارید هرگز مجانی انجامش ندهید.

بهترین راه های پیش بینی اینده خلق ان است.

مواظب سرمایه گذاری هایی که تشویق سایرین را بر می انگیزد باش چرا که از کاری های بزرگ معمولا با خمیازه استقبال می شود.

هنگامی که حس می کنی دلت می خواهد بقیه زندگی ات را با یک نفر بگذرانی دلت می خواهد ان بقیه ی زندگی هر چه زود تر اغاز شود.

قدم نخست در عشق این است که اجازه دهیم ان که دوستش داریم کاملا خودش باشد و او را چنان تغییر ندهیم که با تصویر خودمان هماهنگ شود. چرا که در غیر این صورت تنها عاشق انعکاسی از خود شده ایم که در او می یابیم.

انکه کمتر دوست میدارد رابطه را کنترل می کند.

انسان ها تنها می مانند چون غالبا به جای پل دیوار می سازند.

بیشترین قدرت برای اسیب رساندن به ما در چنگ انهایی است که دوستشان داریم.


روشهایی برای حالگیری دختر ها از پسر ها

1- دختر های عزیز اگر دانشجو هستید و تقاضای جزوه از شما زیاد است به پسرها قول بدهید که جزوه را روز قبل امتحان به دست شان میرسانید وحال با خیال راحت میتوانید روز قبل امتحان به دانشگاه نیایید.

2- اگر پسری شماره ازتون خواست با متانت کامل شماره برادر گرامیتان را بدهید و بگویید منتظر تماس هستید.( البته اگه برادرتان از اهالی محترم لات های سر کوچه باشه نتیجه جالب تری عاید پسر خواهد شد)

3- اگر در حال رانندگی هستید و پسری ازتون سبقت گرفت تا بهتون ثابت کنه رالی کار میکنه و بهتون گفت :رانندگی کار ما شیرمرد هاست نه شما ها.

شما میتونین بزنین رو گاز و به ماشین طرف نزدیک بشین و علاوه بر این که دستتون رو روی بوق گذاشتین از انتهای حنجره ی مبارکتان یک جیغی بکشید که تن جد محترم پسره هم در گور بلرزه و بلند بگویید مگه خودت خواهر مادر نداری؟ ای مردم بیاین منو از دست این شیاد نجات بدین.

این موقع هست که پسره کلا واژه ی شیر رو از ذهنش واسه ی همیشه محو میکنه و به دنبال یه سوراخ موش میگرده.

4- اگه یه پسری ازتون خواستگاری کرد دو حالت پیش میاد :

الف-اگه از پسره خوشتون میاد که دیگه خودتون بلدین چیکار کنین (در محدوده ی این بحث نمی گنجه)

ب-اگه از پسره خوشتون نمیاد بهش بگین شماره و ادرستون روبدین تا شوهر سابقم رو واسه تحقیق بفرستم خدمتتون(قیافش اینجا خیلی دیدنیه)

5- سعی کنید در یه رشته مثلا کوهنوردی تبحرلازم رو کسب کنید و با نامزدتان به کوه رفته و بهش بگویید:اگه منو دوست داری باید اول به قله کوه برسی

باور کنید تلاشش واسه بالا رفتن از کوه و جلو زدن از شما خیلی دیدنیه(به خصوص اگه وزنش هم بالا باشه)

6- یه سوال فوق العاده سخت و گیج کننده رو پیدا کنید و به هم کلاسی پسرتان نشان دهید و به او بگویید :از اونجایی که شما از بقیه هوش بالاتری دارین میشه این مساله رو واسم حل کنید(با لحنی معصومانه)

اینجاست که پسره سرخ و سفید میشه و با راه حل های عجیب و غریب والبته اشتباه تن انیشتین و داروین و مندل و ....روتوی قبر میلرزونه ,اخرشم با کمال تاسف اعتراف میکنه که بلد نیست.