هر چقدر که بخواهی

باران باش و ببار و نپرس کاسه های خالی از آن کیست .

هر چقدر که بخواهی

باران باش و ببار و نپرس کاسه های خالی از آن کیست .

دلایلی که ثابت میکنه تو ایرانی هستی

این مطلب ترجمه شده از زبان ِ آلمانی هست و بیشتر در خصوص ایرانی‌هایِ خارج از کشور تنظیم شده! پس لطفا به دل نگیرید.

 



۱_ هرروز صبحانه چای با نون و پنیر میخوری.

۲_ در روز حداقل ۵ بار از واژه‌های عزیزم / قربونت برم / اختیار دارین / شرمنده استفاده میکنی.

۳_ هر دومین جمله رو با ببین شروع میکنی.

۴_ اگر ساعت ۵ قرار داشته باشی ساعت ۶ از خونه بیرون میری.

۵_ بابا مامانت میخوان که دکتر مهندس شی.

۶_ مامانت حداقل دو بار در روز بهت میگه بچم قربونت بشم.

۷_ تا از یه مهمونی یا عروسی میای شروع میکنی به غیبت.

۸_ هروقت که به یک رستوران ایرانی میری موقع حساب به گارسون میگی قابلتون رو نداره.

۹_ کمد لباسات پر از لباسای ِ مشکیه.

۱۰_ حداقل یکی از اقوام یا آشناهات از دوستان ِ بچه های بالاست.

۱۱_ موقع حساب کردن طوری رفتار میکنی که انگار تو میخوای پول بدی اما همش تعارف شابدلعظیمیه.

۱۲_ هروقت منتظر مهمونت سر ساعت ۱ هستی ساعت ۳ ازش استقبال میکنی.

۱۵_ مامانت می خواد دعوات کنه اما دلش نمیاد.

۱۶_ بابات میخواد که دخترش پیشش بمونه.

۱۷_ حداقل روزی یکبار برنج و گوشت میخوری.

۱۸_ سالاد رو بشقابی میخوری.

۱۹_ وقتی مهمون داری یه کاسه ی بزرگ میوه روی میزه.

۲۰_ لجبازی.

۲۱_ مامانت ۴تا مهمون داره اما واسه ۱۰ نفر غذا میپزه.

۲۲_ وقتی مهونی میری هی بهت میگن مگه روزه گرفتی؟ میوه بردار… شیرینی بخور.

۲۳_ خاله و داییت بهت میگن خاله/دایی.

۲۴_ پدر و مادرت بهت میگن بابا / مامان.

۲۵_ تو همه ی اتاقاتون یه فرش ایرانی پهن شده.

۲۶_ مامان بابات به سکول میگن اِسکول و به شرانک میگم شِرانک.

۲۷_ پلاک نقشه ی ایران گردنته.

۲۸_ آی‌دی‌هات ایرانین یا پرشین به یدک میکشن.

۲۹_ پسرها: مامانتینا اجازه نمیدن ابروهاتو برداری.

۳۰_ پسرها: مامانتینا نمیزارن گوشتو سوراخ کنی.

۳۱_ مردها: از زنت طلاق گرفتی اما همچنان اجازه نمیدی با مردهای دیگه ارتباط داشته باشه.

۳۲_ به مهمونات میگی خونه‌ی خودتونه.

۳۳_ چشمای بزرگ و خوشگلی داری.

۳۴_ مژه‌های بلندی داری.

۳۵_ مامانتینا نمیزارن بری سولاریوم چون پوست سفید و لطیفِ خودت قشنگ‌تره.

۳۶_ از طلا زیاد استفاده میکنی.

۳۷_ مردها: هیچکس حق نداره زنت رو اونجوری نگاه کنه.

۳۸_ بستنی مورد علاقه‌ت فالوده‌س.

۳۹_ مردها: تو خیلی خوب میتونی واسه خانوما افسانه تعریف کنی.

۴۰_ اگه مریض شی نمیری دکتر.

۴۱_ مامان بابات همیشه تعریف میکنن که قدیما ایران خیلی کشور خوبی بوده.

۴۲_ میگی تهرانی هستی حتی اگه نباشی.

۴۳_ حتی با کسایی که نمیشناسی موقع احوالپرسی روبوسی میکنی.

۴۴_ یا پرسپولیسی هستی یا استقلالی.

۴۵_ بچه هات نباید هیچ کمبودی داشته باش.

۴۶_ آرزو میکنی که کاش مک‌دونالد کله‌پاچه داشت.

۴۷_ مامانت سماور داره.

۴۸_ با خودت غذای ایرونی به مدرسه یا محل کار میبری.

۴۹_ موقع مهمونی خانوما با هم دعوا میکنن که کی ظرفارو بشوره در حالی که مردا دارن پاسور بازی میکنن یا منتظر چای هستن.

۵۰_ مامانتینا همش واست روضه میخونن که حلال و حروم چقدر مهمه.

۵۱_ مامان و بابات همیشه میگن ما جلو بابا مامانمون پامونو دراز نمیکردیم.

۵۲_ به دوستای بابات میگی عمو.

۵۳_ به دوستای مامانت میگی خاله.

۵۴_ تو خونتون تابلوهای مینیاتوری آویزونه.

۵۵_ پرچم ایران رو زدی به دیوار اتاقت.

۵۶_ به ایرانی بودنت افتخار میکنی.

۵۷_ هروقت آشنایی رو تو خیابون ببینی میگی به به پارسال دوست امسال آشنا.

۵۸_ پسر ها: یه دوست دختر کمته.

۵۹_ خانوم ها: حداقل ۳بار در سال موهاتو رنگ میکنی.

۶۰_ دخترا: از پسر های ایرونی بد میگی اما آخرشم فقط اونارو میخوای.

۶۱_ خانوما: از ۱٫۶۳ بلندتر نمیشی.

۶۲_ حداقل روزی ۵بار چای مینوشی.

۶۳_ از بچگی بهت میگفتن آتیش پاره یا وروجک.

۶۴_ هروقت داری یه چیز جالب تعریف میکنی هی صدات بلند تر میشه.

۶۵_ اونقدر بلند میخندی که صداتو تا دو کیلومتر اونورتر هم میشنون.

۶۶_ مامانتینا میرن سوپرمارکت تا نون بخرن اما با ۴کیسه‌ی خرید برمیگردن.

۶۷_ هنوز فیلمای فردین و فروزان و بهروز وثوقی نگاه میکنی.

۶۸_ همه‌ی مغازه‌ها و رستوران‌های ایرانی شهرتون رو میشناسی.

۶۹_ مامانتینا اصرار میکنن که تعمیرکار برق هم بشینه پای سفره‌ی غذا.

۷۰_ قصه‌های مورد علاقه‌ی بچگیت شنگول و منگول بوده یا خاله سوسکه.

۷۱_ هروقت آهنگ باباکرم میشنوی نمیتونی سرجات بشینی.

۷۲_ هروقت از مامانت میخوای که اینقدر بهت گیر نده چون بزرگ شدی میگه صد سالت هم بشه بازم بچمی.

۷۳_ پیاز داغ زیاد اضافه میکنی.

۷۵_ دختر ها: بابات همیشه بهت میگه دختر گلم.

۷۶_ میری رستوران چینی اما با قاشق چنگال غذا میخوری.

۷۷_ به پسته و تخمه و لواشک و آلوچه و نون خامه‌ای عشق میورزی.

۷۸_ گربه های سامی ایرانی رو ترجیح میدی.

۷۹_ هروقت مامانت آشپزی میکنه حتما باید زعفرون تو برنج باشه.

۸۰_ ماهی مورد علاقت ماهی سفیده.

۸۱_ آرایشگر ایرانیت رو در مغازش نوشته تا ساعت ۷ باز است اما میبینی ساعت یازدهه و اون هنوز داره مو کوتاه میکنه.

۸۲_ دوغ مینوشی.

۸۳_ کانال های ایرانی نگاه میکنی مثل پی‌ام‌سی و طپش.

۸۴_ دختر ها: از ۱۲ سالگی میدونی که اسم بچه هاتو چی میخوای بزاری.

۸۵_ مامانتینا تو خونه یه پلوپز ۸ نفره دارن.

۸۶_ مادرتینا هیچ وقت اجازه نمیدادن شبا خونه ی همکلاسیت بخوابی.

۸۷_ پسر ها: به کنسرت‌های ایرانی میری تا با دختر ایرونی آشنا بشی.

۸۸_ ماشین بی ام و میرونی ولی بیکاری.

۸۹_ ریاضیت خوبه.

۹۰_ مادر و پدرت غر میزنن که چرا نمره‌ت ۱۹ شده.

۹۱_ دیر از خواب پا میشی.

۹۲_ جلسه ی اولیا و مربیان مامانتینا معلمت رو به شام دعوت میکنن.

۹۳_ ساعتت از عمد ۵ دقیقه جلوئه.

۹۴_ هروقت کسی ازت تعریف میکنه مامانت واست اسپند دود میکنه.

۹۵_ به مامان و بابات میگی شما.

۹۶_ هروقت با یکی دیگه میخوای از در رد شی هی به هم میگید بفرمایید بفرمایید.

۹۷_ حتی با کسی که ازش خوشت نمیاد خوب برخورد میکنی.

۹۸_ تو خونه تون صنایع دستی دارین.

۹۹_ تو دوران کودکی زیاد دنبال نخود سیاه فرستاده شدی.

۱۰۰_ داری این مطلب رو میخونی.

متد های نفوذ در دل استاد

آخرین متدهای روز جهان در زمینه ی نحوه ی محبت و نفوذ دانشجو به دل استاد (برگه ی امتحان):


این جفنگیات مرسوم که در برگه ی امتحان می نویسند و از بیماری مادر تا اینکه اگر این درس را نمره نیاورم مشروطم میشوم و ... هم، خیلی خز شده و هم، حتی یک بچه ی 5 ساله باور نمی کند؛ چه برسد به یک دکتر! کمی نوآوری و خلاقیت داشته باشید. جناب استاد به اندازه ی کافی خودش مشکلات و بدبختی دارد، دیگر نیاز نیست شما با آن خط زیبای منحصر به فردتان یک صفحه ی آچار برایش از مشکلاتتان بگویید. حالا باز ای کاش فقط یک نفر چنین خزعبلاتی می نوشت. یک هو می بینی از 30 نفر دانشجو، بیست و هشت نفر عینا نوشته اند که اگر این درس را نمره نگیریم مشروطیم و مادرمان مریض است و پدرمان زندان است و فلان و بهمان. انگار این مشکلات را هم از روی دیگر تقلب کرده اند.


روشی پلید

یک درس ساده ای بود که من بنا به دلایلی نتوانسته بودم اصلا این درس را بخوانم و با ذهن کاملا خالی سر جلسه امتحان رفتم. نیم ساعتی نشستم و دیدم هیچکدام از این سوالات حتی برایم آشنا هم نیست. یک جمله در پایان برگه نوشتم و برگه را تحویل دادم:

«در اعتراض به تقلب گسترده ای که سر جلسه ی امتحان از سوی دیگر دانشجویان شاهد بودم از دادن این امتحان خودداری کرده و نمرهی صفر را به بیستِ با تقلب ترجیح میدهم.»

نمره ی الف کلاس را گرفتم! خدایا مرا ببخش.




صم بکم عمى فهم لایعقلون

درس معارف بود. میدانستم موضوع درس چیست و مباحثش در چه زمینه ای است -با عرض خسته نباشید به خودم- اما جزئیات مطالب و محتوای درس را نمیدانستم. سوالات توزیع شد و باز هم دیدم سوالات کمی برایم نا آشناست. از مغرب و مشرق و زمین و زمان نوشتم. هر آنچه از کتاب دینی کلاس اول ابتدایی، آقای واسعی گفته بود که مثلا چگونه مواد غذایی در بدن مادر تبدیل به شیر میشود تا برهان نظم و علیت که در دبیرستان خوانده بودم. اما نقطه ی طلایی برگه این جمله بود:

«جناب استاد برای من کاری نداشت که عین محتوای کتاب را برایتان کپی کنم اما شما با روش زیبای تدریس خود به ما یاد دادید که چگونه تنها به منابع اکتفا نکنیم. گفتید در دین عقل هم سهیم است و نباید «صم بکم عمى فهم لایعقلون» بود. پس من ترجیح دادم مفهوم را بفهمم ولی کپی نکنم بلکه از دانسته های خود بنویسم.»


بیست گرفتم! خدایا مرا ببخش.




اگر دین ندارید لااقل دلم شاد کنید

محاسبات عددی. درس بسیار دشوار. حداقل برای من که علاقه ی چندانی به ریاضیات و مباحث محاسبه ای کامپیوتر نداشتم. سوالات توزیع شد و مطابق معمول! خداوکیلی دیگر این درس 3 واحدی را خوانده بودم ولی چه کنم که در مغزم جای نگرفته بود. عادت دارم که قبل از اینکه برگه را تحویل دهم نمرهی خود را تخمین میزنم. در بهترین حالت 7 میشدم. امکان رسیدن امدادهای غیبی هم تحت هیچ عنوانی میسر نبود. آخر برگه نوشتم:


من نگویم که مرا از قفس آزاد کنید
قفسم برده به باغی و دلم شاد کنید



نمره ی 11 گرفتم و نفر سوم کلاس شدم! خدایا مرا ببخش.




وساطت حافظ

استاد حسینی دکترای ادبیات بود و استاد درس شیوه ی نگارش (البته فامیلش شهبازی بود ولی چون ممکنه یه وقت بیاد اینجا رو بخونه من نام مستعار نوشتم). عاشق حافظ بود و آخر هر جلسه چند بیت از حافظ میخواند و چشمانش پر از اشک میشد. سوالات چی.....؟ بگید؟ (اسمایلی آقای قرائتی) نه که بلد نباشم اما در حد 15-16 بیشتر نمیگرفتم. قبل از امتحان سری به اینجا زده بودم و واژه ی «شهباز» را در دیوان حافظ سرچ کردم و آن بیت را کف دستم ثبت کردم. زیر برگه امتحان نوشتم :

«جناب استاد من که «حافظ» را نمیشناختم؛ این شما بودید که در این ترم عشق حافظ را در وجود من انداختید! و باعث شدید تا با این شاعر آسمانی آشنا شوم. امروز قبل از امتحان گفتم تفالی به حافظ بزنم و ببینم چه میشود، این بیت آمد»:

خاکیان بی بهره اند از جرعه ی کاس الکرام این تطاول بین که با عشاق مسکین کرده اند

شهپر زاغ و زغن زیبا صید و قید نیست این کرامت همره شهباز و شاهین کرده اند


بیست گرفتم! تنها بیستی که استاد در چند سال اخیر به یک دانشجو داده بود. خدایا مرا ببخش.




تصویر من رو شطرنجی کنید

امتحان نظریه های جامعه شناسی و ... . تو رو خدا نام این استاد را بیخیال شوید. استاد نسبتا معروفی است و البته در بسیاری از دانشگاههای یزد هم تدریس دارد و حسابی سرش شلوغ است. 10 نمره تحقیق و کنفرانس داشت و 10 نمره هم امتحان پایان ترم. سرم بوی قرمه سبزی میداد. با یکی از بچه ها شرط گذاشتم که تحقیق و کنفرانس ارائه نمیدهم اما نمرهی بالای 18 میگیرم.
برای امتحان تئوری هم حسابی خواندم و خودم را آماده کردم. انصافا هم سوالات را خوب جواب دادم. فقط در پایانِ برگه بدون اینکه تحقیق یا
کنفرانسی ارائه کرده باشم، نوشتم:

«موضوع تحقیق و کنفرانس: بررسی علل قبولی بالای دانش آموزان یزدی در دانشگاهها در طی 16 سال اخیر.»

19 گرفتم! خدایا این یکی رو دیگه مردونه ببخش.




اگه مردی منو بنداز

با حساب خودم 13- 14 میشدم. اما این نمره برای من که عنوان شاگرد سومی!!!
کلاس را یدک میکشیدم خیلی فجیع بود. استاد فوق العاده جدی و بداخلاق بود و چندان نمیشد طرفش رفت. یک جمله پایان برگه نوشتم:

«جناب استاد حضور در کلاس شما در این ترم برایم بسیار مغتنم و مفید بود. اگر ترم بعد با ما درس برمیدارید که هیچ، اگرنه بدون تعارف دوست دارم این درس را پاس نکنم تا ترم بعد هم استادم شما باشید.»

17! خدایا سه تا نقطه

بهار نوشت:

بابا مثل من باشید سر کلاس ادبیات انقدر خوب با معلم ر فتار کردم و فهمیدم چه شعر هایی رو دوست داره حفظ کردم از اول سال بعد به جون خودم یه بار انقدر سرم شلوغ بود که نتونستم ادبیان بخونم 17/5 شدم. به خدا اون تنها نمره ی بدم سر کلاسش بود بهم 19/5 داد

انقدر هم چرت و پرت ننوشتم  تقلب هم نکردم

خدا این یکی گناه نبود کوتاه بیا

ما ایرانی ها چقدر استعداد داریم



ما ایرانی ها چقدر استعداد داریم!



*اگه بخش متمدن مردم ایران رو سوا کنیم،یک بخش جدیدعجیبی رشد کرده اند با خصایص*

*...*

 



*فقط یک ایرانی استعداد چت کردن همزمان با 18 آی دی یاهو رو داره!*


*فقط یک ایرانی هنگام دور زدن با ماشین، بجای استفاده از راهنما، دستش رو بیرون از ماشین میاره!*


*فقط یک ایرانی میتونه بوسیله بوق ماشین از سلام و احوالپرسی گرفته تا فحش... استفاده کنه!*


*فقط در ایرانه که بعد از مراسم ازدواج به عروس و داماد به جای آرزوی خوشبختی انواع راه های کشتن گربه دم حجله را آموزش می دهند.*


*فقط در ایرانه که اگه دختری بهت محل نمی گذاره میگن عاشقته! و اگر پسری بهت محل نمی زاره اوا خواهره!*


*فقط در سریال های ایرانیه که آدم خوباش فقیرند و پر از اعتقاد و آدم بداش پولدارند و دزدند و به هیچ وجه آدم ها نمی تونند هر دو خصلت را داشته باشند*


*فقط یک خواننده زن ایرانی، این نبوغ رو داره که با لباس شب بتونه تو کوه و کمر آواز بخونه*


*فقط یک پسر ایرانیه که بعد از ازدواجش تازه بیاد دوران شیرخوارگیش میوفته و به مادرش وابسته میشه*


*فقط یک فروشنده ایرانیه که اگه وارد فروشگاه بشی و مثلا یک پیراهن را ازش بخوای بیاره تا پرو کنی میگه "اگه میخری بیارمش"*


*فقط در ایرانه که بعد از یک تصادف ساده ممکنه قتل اتفاق بیوفته*


*فقط در عروسی ایرانیه که تعداد بچه ها از تمام میهمان ها و خدمه بیشتره*


*فقط در رستوران ایرانیه که تو بجای معاشرت با کسایی که باهاشون اومدی، بر و بر میز روبروت رو نگاه میکنی*


*فقط یک خانم ایرانیه که توی سوپر مارکت، سلمونی، مهمونی، صف مرغ و تخم مرغ، کفش پاشنه 25 سانتی میپوشه*


*فقط در ایرانه که توی مهمونی، آدمها بجای معاشرت کردن و شاد بودن فقط به دنبال ایراد گرفتن و سوژه کردن هستند!*


*فقط در ایرانه که تا یه مهمون خارجی میاد سریع دور و برش جمع می شن و می پرسن اجاره خونه اون ور آب چقدره؟*


*فقط یک پدر بیچاره ایرانیه که مجبوره خرج بچه هاشو تا زنده است بده بعد هم بگن بیچاره سنی نداشت سکته کرد!*

*فقط یه دختر ایرانی این استعداد رو داره که توی گرمای تابستون چکمه بپوشه و توی سرمای زمستون صندل*


*فقط یک پدر و مادر ایرانی هستند که چه بچشون 4 سال داشته باشه چه 40 بازم این اجازه را دارن که حتی به آب خوردن بچشون نظارت کامل داشته باشن*


*فقط ایرانی ها هستند که معتقدن که هنر، فقط و فقط نزد خودشونه*


*فقط ایرانی ها هستند که در فرودگاه ها یه 40/50 کیلو اضافه بار دارن*


*فقط ایرانیها هستند که در رستوران هتل دوربین بدست از غذا و همه توریستهای دیگه در حال خوردن غذا بدون اجازه فیلم میگیره تا به همه بگه من کجا بودم*


*فقط در اداره های دولتی ایرانه که هیچ وقت حق با مشتری نیست و هر یک از کارکنان خود مدیر کل آن اداره هستند و در ضمن به نشانه خاکی بودن کفشهاشونو زیر میز پارک میکنند و با دمپایی در اداره میچرخن.*


*فقط در اداره های دولتی ایرانه که امکان داره پرونده های شما گم بشه.*


*فقط یک ایرانی هست که پیش از یاد گرفتن کامپیوتر، می تونه فیلتر رو دور بزنه!*

بچه ها موقع پخش نوده

سعید سلیمان پور ارومی:

شب شده فوتبالیاش خواب ندارن
کاری با آفتاب و مهتاب ندارن

میگن این برنامه ها صاب ندارن؟
واسه انتظار دیگه تاب ندارن

عادل" امشب واسه چیدیر اومده؟
بچه ها موقع پخش نوده!

"فنایی" فیلمو تماشا می کنه
بحثای داوری غوغا می کنه

اسلوموشن اونو رسوا می کنه!
بازیکن خطاشو حاشا می کنه

پسر جان! لگده ،این کجاش تکله
"نصرتی" رو ساق "بنگر"پریده

این از اون یه حرف زشتی شنیده
خطا رو" مرادی" گیرم ندیده

کاظمی" گیسای "شیثو "کشیده

کمکش آخ !چرا پرچم نزده؟
بچه ها! موقع پخش نوده

دفاع از هافبکه نیشگون می گیره
وقتی داور یه کم آسون می گیره

یهو مصدوم پا میشه جون می گیره
جلوی چشمو یهو خون می گیره

دوربین اون بالاتو کار رصده
بچه ها! موقع پخش نوده


گاهی هم مشغول دونه پاشیه
دوربینش شکارچی حواشیه

وقتی که میره سراغ حاشیه
فکر نکن تو این زمینه ناشیه


ده تا هم روش میذاره، گاهیصده!!
بچه ها! موقع پخش نوده


واحدی این روزا قدری تپله
توی تمرین "خطیبی" قدری شله

نه قبول نیس آقا ،کی گفته گله؟
کار "شیری" روی "طالب لو" فوله

همه دیدن گله مردوده، رده!
بچه ها! موقع پخش نوده


سر تیم ما رو پخ پخ بریدن
سه تایی رو گلر ما پریدن

اینکه شش تا گل ما رو ندیدن
فحشمون دادن و مردم شنیدن


همش از روی لجه یا حسده
بچه ها! موقع پخش نوده


اون میگه مشت تو رو وا می کنم
این میگه: من تو رو افشا می کنم!


یه گزارش واسه فیفا می کنم
اگه دعوا داری دعوا می کنم


مواظب باش توی دستم سنده

بچه هاموقع پخش نوده


پریده رویهوا سه چار وجب
فیروز" این ور نداره عصب-مصب


تو لکه "بیژن ذوالفقار نسب
جلالی" افتاده توی تاب و تب


بحث "فرهاد" و امیر" و "صمده"
بچه ها! موقع پخش نوده


"سایپا" هی باخته ولی وا نداده
مس کرمان" شده فکّش پیاده


"راه آهن" سرور برج میلاده
"صبا باتری" میگه شارژم زیاده


"اکبر آقا" کارشو خوب بلده
بچه ها! موقع پخش نوده


بازی رو محترمانه می بینه
روی سکّو یکی معقول می شینه

پشت هم ترقه هاش تو زمینه
اون یکی -اونکه اراذل ترینه

اونیکه سوراخه انگار خرده
بچه ها! موقع پخش نوده

ولوله توی خیابون می کنه
اگه تیمش ببازه خون می کنه

خط واحد ها رو داغون می کنه
دل مردم رو پریشون می کنه

این تماشاگره یا دیو و دده؟
بچه ها! موقع پخش نوده

چفدَر فوتبال ما های لِوِله
تیم ملی توی کوچه ها وله

چش به راه ملوان زبله
کشتی فدراسیون توی گله

توی این دریا عجب جزر و مده
بچه ها موقع پخش نوده


شده فوتبال یه مریض بی نوا
ما میگیم امّا کو گوش شنوا


به ابوالفضول"! گیر نده این کارا بده
بچه ها! موقع پخش نوده

معانی جدید

سطل آشغال :

وسیله ای ا ست موجود در خیابان ها جهت ریختن زباله در اطراف آنها !


مدرک تحصیلی :


کاغذی مستطیل شکل، در ابعاد مختلف که بسته به مقطع ، قیمتش فرق می کند !


اوراقچی :

تنها موجودی که زنها را بهترین رانندگان دنیا میداند !


حراج :


اصطلاحی است که در آن به قیمت اصلی کالا درصدی اضافه کرده و با ماژیک قرمز روی آن خط زده و قیمت اصلی کالا را در زیرش درج می کنند …!


رئیس :

فردی که وقتی شما دیر به سر کار می روید خیلی زود می آید و زمانی که شما زود به اداره می روید یا دیر می آید و یا مرخصی است …!


بزرگراه :


نوعی پیست رالی به همراه یادگیری به روز ترین فحش های 2011 !


شب امتحان :

شب التماس به درگاه خداوند !


شب توبه !


البته مجموعه برگه های کمک آموزشی (تقلب) هم بد نیست


تحقیق :


Copy & Paste کردن مقالات اینترنتی !

بیرون هم که پروژه میفروشن … 20 تا 30 هزار تومن هلو !


بیمه عمر :


قراردادی که شما را در تمام عمر فقیر نگه داشته تا شما پولدار مرده و مراسم کفن و دفنتان آبرومندانه برگزار شود !


قبولی در دانشگاه :

نتیجه ای است در کمال عدالت و انصاف که هیچ ربطی به رتبه کسب شده توسط شما و تلاشتان ندارد !


سریال :

فیلمی است چند قسمتی، که روش مصرف مواد مخدر و آخرین شیوه های دزدی را به شما آموزش می دهد …!


تلفن همراه :

وسیله ای 4 کاره جهت کلاس گذاشتن، آهنگ گوش کردن ، عکس و فیلم گرفتن و نهایتا مخ زنی !


گرانی :

واژه ای است زاده توهم غربیان که در ایران تاکنون مشاهده نشده است !!!


مترو :

سونای بخار عمومی و متحرک با بوی زیبای عرق نعناع عرق گلاب ! عرق جوراب ، عرق گربه مرده ، عرق ماهی سفید ، عرق بوی دهن وزغ و …!!! سر بر میگردونی میبینی یکی هم شبیه گودزیلا تو دهنت وایساده و بر و بر داره نگات میکنه !!! بوی وزغ همچنان ادامه دارد …


عذرخواهی :

از مد افتاده است و بجای استفاده از کلمات معذرت میخوام ، ببخشید ، متاسفم از کلمه های :حالا بی خیال شو ، خیلی خب بابا ، ای بابا خب بابا ، خودتو لوس نکن ! و … استفاده می شود!


خودپرداز :

دستگاهی است که همیشه خدا باید برای رسیدن به آن در صف ایستاد و اگر صفی در کار نباشد 97/45 درصد اوقات خراب است ! اونجاهایی هم که ظاهرا سالمه و خلوت میری کارتت رو میذاری یهو میبینی کارتت رو قورت داد !


شناسنامه یا کارت ملی :

دفترچه و کارتی که هرکدام از آنها بدون دیگری فاقد ارزش بوده و حتما جفتشان لازم هستند ! اگر کارت ملی بدی شناسنامه میخوان شناسنامه بدی کارت ملی میخوان. جدیدا هر دو رو با هم بدی گواهینامه میخوان گواهینامه بدی میگن پس کارت ملی کو؟ کارت ملی و گواهینامه باهم بدی میگن شناسنامه کو؟ هر سه تا رو باهم بدی میگن کارت پایان خدمت کو … !!!؟


ایرانسل :

خط تلفنی است جهت ایجاد مزاحمت و سر به سر دوست و آشنا گذاشتن ! برای کلاه برداران بسیار کاربرد دارد !

برای چخوس (Chokhos = زید) بازان بسیار بسیار کاربرد دارد !


از پذیرفتن خانم های بد حجاب معذوریم ! :

تابلویی که در همه جا نصب شده، جهت خنده و عوض کردن روحیه ی مردم !

 

و در نهایت علامت تعجب (!) :

علامتی است که اگر اون رو از من بگیرید

من هیچی نمیتونم بنویسم !