هر چقدر که بخواهی

باران باش و ببار و نپرس کاسه های خالی از آن کیست .

هر چقدر که بخواهی

باران باش و ببار و نپرس کاسه های خالی از آن کیست .

چادر

یه روز شرلوک هلمز با دستیارش واتسن به تعطیلات می روند و در ساحل دریا چادر می زنند و در داخل چادر می خوابند……..

نیمه شب هلمز بیدار میشه و واتسن رو هم بیدار می کنه بعد ازش می پرسه :

واتسن تو از دیدن ستاره های آسمان چه نتیجه ای می گیری؟

واتسن هم شروع میکنه به فلسفه بافی در مورد ستارگان و میگه این ستاره ها خیلی بزرگند و به دلیل دوری از ما این قدر کوچیک به نظر می رسند و در سایر ستارگان هم ممکن حیات در آنها وجود داشته باشد و چند نوع انسان در کرات دیگر زندگی می کنند……..

که در اینجا هلمز میگه : واتسن عزیز

اولین نتیجه ای که باید می گرفتی اینه که : چادر مارو دزدیدند!!!!

نظرات 5 + ارسال نظر
ژینوس جمعه 26 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 08:12 ب.ظ http://zhinoos.blogsky.com

پریا جمعه 26 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 09:12 ب.ظ

چقدر تفسیر کرد!!چ

اره

احسان شنبه 27 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 07:57 ب.ظ http://ehsanhp.blogsky.com/

خیلی قدیمی بود!

جدی!
بعد کلی مدت اومدیم یه پست گذاشتیم دوباره ضایع شدیم

سحر یکشنبه 28 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 02:41 ق.ظ http://aseman132.blogfa.com

بهار جان عزیزم ... سال جدید رو بهت تبریک می گم و همیشه منتظر شنیدن موفقیت هات هستم ....

ممنون عززززززززززیزم
من هم به تو تبریک میگم

*** MOJTABA *** پنج‌شنبه 17 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 02:51 ب.ظ http://nicemax.blogsky.com

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد